صبح شدو برخاستی از بستر
چیدم بساط چای و صبحانه
بوی سنگکی به مشامت خورد
گفتی مادر, امید این خانه
گفتم ای نور چشمم پسرم
بی تو دنیام تیره و تار است
دلخوشم که بعد از پدرت
پسرم خوب و مشغول کار است
نشست بوسه ای به دستانم
گرم از آن حالت رویایی
کاش در آغوش میگرفتمت مادر
یا که میخواندمت لالایی
لبخند آخرت در آستانه ی در
آتش،انداخته بر این جگرم
یا که صدای همیشگی تو
مادر از سر راه چه بخرم؟
رفتی و لرزی به دلم افتاد
نگاهم دوباره به آن قامت
گویی که دیدار آخر ما بود
بمیرم برای دل ناکامت
آتش از کجا زبانه گرفتی تو
نسوزان سایبان سرم را
یتیم بودو بزرگش کردم
نسوزانی بال و پرم را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مادری چشم به راه مانده
عروسی لباس نو می پوشد
کودکی در انتظار پدرش
در گرفتن شماره می کوشد
حادثه ی تلخ ریزش ساختمان پلاسکو به ملت ایران و خانواده ی شهیدان امداد گر تسلیت باد.
شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.