بیمارو خراب

قسمت این بود که بیمار و خرابت بشوم

بازی و ملعبه ی عهد شبابت بشوم

همه ام سوخت در این آتش بی مهری و نیز

خواستی تا که در این عشق کبابت بشوم

خورده صابون غمت بر تن این برکه ی دل

شسته ای دست از این کف که حبابت بشوم

رفع شد تشنه گی ات از من و از اشک مدام

بی خیالی که در این راه سرابت بشوم

چه گمان برده ای از چرخ زمانی که رسید

مایه ی دلخوری و رنج و عذابت بشوم

پیش چشمت بزنم پیک به دیدار رقیب

زهر بر مستی و در جام شرابت بشوم

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.

دریافت

ثبت نظر