عاشق مدهوش

باغی و صفایی و دو تا عاشق مدهوش

بوسی و کناری و تنی تشنه ی آغوش

جامی و شرابی و به لب نغمه ی مستی

پیک است هوا میرود و زمزمه ی نوش

عریان بشود هر چه که در سینه نهان است

تا قامت احساس شود پیله و تن پوش

چنگی بنوازی و به چنگی بنوازی

بر لشکر مویم بزنی نعره ی چاووش

چشمی بگذاری به درختی ، بشماری

پنهان شوم آن سان که رود از سر تو هوش

در سایه ی بید کهنی عهد ببندیم

با تیری و قلبی که شود بر تنه منقوش

گویی که جهان در کف اقبال زمان و

هر همهمه ای جز سخن عشق فراموش

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.

دریافت

ثبت نظر