چشم انتظاری

بیا امشب رها کن اصل خود ،عالی تباری را

بغل کن این منِ سرشار ِ از بی بندوباری را

بخواهی تا ابد در حلقه ی دستان تو مستم

که تا با تو بسازم خاطرات ماندگاری را

مرا همبستر شبهای پر آشوب خود گردان

و با هر بوسه ای بر تن بزن نقش و نگاری را

سرم بر شانه ات بگذارو بگذر از غرور خود

بپیچان در هوا آهنگ و صوت افتخاری را

کمی امشب مرا در خلوت مردانه ات جا کن

بگیر از لحظه ها یم التهاب و بیقراری را

سفر کن در من و با خود ببر ره توشه ای از عشق

که پایان میدهد آغوش تو چشم انتظاری را

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.

دریافت

ثبت نظر