شعر عاشقانه ی خلسه / مرا به "خلسه میبرد حضور" چون شراب تو

مرا به "خلسه میبرد حضور" چون شراب تو

شنیده ای پریشم و دوباره دل خراب تو؟

مسافرم که میکند خیال آب چشمه را

به تشنگی دچارم از همیشه ی سراب تو

شدم به فکر چاره ای که سنگ باشم و ولی

فلک نشانده ام چنین به زیر آسیاب تو

شعر اجتماعی درد / درد جان دارد خودم دیدم جان دارد

درد جان دارد
خودم دیدم 
 جان دارد

گاه در
قرصهای بی درمانی 
در صعب العلاجی مزمن
بلعیده می شود

گاه در پاره گی
لباسهای کودکی ژنده پوش
از تیر چراغ برق بالا میرود
و گنجشکها را فراری میدهد

شعر اجتماعی سارقین / واهمه ای ندارم از سارقین

واهمه ای ندارم 
از
سارقین گردنه های 
نفس گیر زندگی

تیغ از رو میزنندو
مال می برند 
و
احساس نمی درند

دو بیتی عاشقانه ی فرش دل از ستاره فرخی نژاد

بارها خورشید را در جان من تابانده ای

فرش دل را زیر پاهای خودت خوابانده ای

دو بیتی عاشقانه ی نرگس از ستاره فرخی نژاد

نرگس شهلای چشمت میبرد هوش از سرم

من همان عاشقترین لیلای این دورو برم

شعر عاشقانه ی تیغ مژگان / تفال میزنی دیوان حافظ را ،چه اصراری ست؟

تفال میزنی دیوان حافظ را ،چه اصراری ست؟

که چشمانت خودش گویاترین فنجان قاجاری ست

نگاهم میکنی عشقی هویدا میشود در دل

و تقدیری جز این در اخترم بیهوده پنداری ست

برایت آب دادن تیغ مژگان را چه حاصل داشت

که با چنگیز اخمت در دلم خود جنگ تاتاری ست

شعر عاشقانه ی عزیز روز های رفته از ستاره فرخی نژاد

عزیز روزهای رفته ام، حرفی به دل داری؟

بگو بر دشت سرخ سینه ام غم را نمی کاری

دلی که پای عشقت مانده در دنیای پر تردید

غرورت را نکن حایل بگو که دوستش داری

خیالت می کِشد در آسمان هر شبم چشمی

و دلخوش میشوم شاید تو هم از عشق بیداری

گل خوشبوی من ،عطرت،هوارا میکند مست و

مجموعه اشعار عاشقانه ی چتر خیس

ریشه در دل میزنی در جمعه های بی کسی

در میان بغض و طوفان در تب دلواپسی

چتر خود را هم نیاور خیسم از باران عشق

در قراری عاشقانه کی به دادم میرسی؟

---

باز چترت را نیاور تا که بارانی شویم

در میان فصلها پاییزو آبانی شویم